۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه


معمای ديوار مارِ سرخ گرگان




 

نشريه: Current World Archeology

تاريخ: مارس 2008

ترجمه: ارمین


ديواري طويل تر از مجموع دو ديوار مشهور هادريان1 و آنتونين2 و بيش از هزار سال کهن تر از ديوار چين آنچنانکه ما امروز مي دانيم. همچنين اين ديوار از موادي به مراتب مستحکم تر از همتاي چيني اش بنا شده است. اين عظيم ترين بنايي است که در حد فاصل چين و اروپاي مرکزي واقع شده و شايد طولاني ترين سازه اي باشد که در دوران باستان با خشت کوره اي ساخته شده است – و همچنان افراد اندکي از وجود آن آگاهند! اين ديوار با نام "ديوار بزرگ گرگان" يا "مار سرخ" شناخته شده است. يک تيم بين المللي از باستان شناسان مشغول کار بر روي اين ديوار مار گونه اند و آنچه پيش رو داريد گزارشي است از يافته هاي ايشان:

ديوار " مار سرخ " که نامش را وام دار رنگ سرخ خشت هايش است با طول تقريبي 195 کيلومتر در شمال ايران واقع شده است. يک خندق با عمق 5 متر آب را در طول بخش بزرگي از اين ديوار منتقل مي نموده است. شيب ملايم و پيوسته آن که براي حصول اطمينان از به جريان در آمدن آب در مسير حرکت ديوار طراحي شده است، نشان از توان بالا در مساحي زمين در نزد سازندگان اين اثر دارد.



بيش از 30 موضع دژهاي نظامي در سرتاسر اين سازه ی عظيم به چشم مي خورند. فضاي هر يک از اين دژها 3 برابر بيش تر از آن چيزي است که در ديوار هادريان ساخته شده است. گرچه هنوز اين دژها در قياس با بارو هايي که در نواحي ساحلي درياي خزر ساخته شده اند بسيار کوچکند چرا که برخي از بارو هاي ساحلي گاهي تا 10 برابر بزرگ تر از دژهاي ديوار بزرگ اند. ديوار " مار سرخ " از بسياري جهات بي همتا بوده و رفته رفته معماهاي خود را نمايان مي سازد.


چه کساني، در چه زماني و براي چه هدفي اين مانع دفاعي را با اين مقياس شگفت انگيز و درايتي اين چنين بنا نموده اند؟ حتي طول واقعي آن بر ما معلوم نسيت: انتهاي غربي آن توسط پيش روي آب درياي خزر شسته شده، در حاليکه در طرف مقابل، انتهاي شرقي آن نيز به اراضي کوهستاني و کاوش نشده کوه هاي البرز ختم مي شود.


يک تيم ايراني تحت سرپرستي جبرئيل نوکنده از سال 1999 مشغول کاوش بر روي اين ديوار عظيم بوده اند. در سال 2005 اين تلاش با هدف کشف راز هاي نهفته و پاسخ به سوالات "چه کسي، چه زماني و چرا" به پروژه مشترکي مابين ايران و بريتانيا انجاميد.




هيچ منبع نوشتاري اي به اين ديوار اشاره ننموده، هيچ سنگ نبشته و يا مسکوکاتي در اطراف آن يافت نشده است. در پاسخ به پرسش " چه زماني "، به جاي اتکا به گمانه زني بر اساس مستندات تاريخي، ما نياز به انجام آزمايشهاي مستقل علمي براي تعيين تاريخ صحيح ساخت ديوار داشتيم.





* تاريخ گذاري معما:

 پس ديوار بزرگ گرگان چه زماني بنا شده است؟ برخي مي پندارند که اين ديوار در زمان تسلط اسکندر، شاه مقدوني که در سال 330 ق. م. به اين ناحيه رسيد برپا شده است، اما وي هفت سال پس از آن درگذشت – در حقيقت اين ديوار را با نام " حصار اسکندر " نيز مي شناسند. ديگران نيز طرح مي کنند که اين ديوار در قرن ششم پس از ميلاد و توسط خسرو پرويز اول (531-579 ميلادي) ساخته شده است. همچنين بر اساس مطالعات و کاوشهاي محمد يوسف کياني که در سالهاي دهه 70 ميلادي صورت پذيرفت - و آراء برخي ديگر از محققان - قرون اول و دوم قبل از ميلاد مسيح بعنوان تاريخ ساخت اين ديوار مطرح مي گردد. چه کسي درست مي گويد؟


خوشبختانه مهندسين سازنده ديوار، آنرا بگونه اي برجسته مناسب تکنيک هاي مدرن تاريخ گذاري ساخته اند. با توجه به اين که اين ديوار در سراسر زمين هاي رسي و استپ هاي بدون درخت کشيده شده، امکان دسترسي به چوب و سنگ جهت مصارف ساخت و ساز ميسر نبوده است. از طرفي خاک رس بهترين ماده اوليه براي تهيه ده ها و يا شايد صد ها ميليون خشت پخته شده به شمار مي رفته است که به وفور در آن ناحيه يافت مي شده. هر يک از خشت ها به شکل مستطيل و با ابعاد استاندارد شده 37 سانتيمتر در نواحي غربي و 40 سانتيمتر در قسمت شرقي ديوار، با ضخامتي بين 8 الي 11 سانتيمتر ساخته مي شدند. اين خشت هاي بزرگ مشخصا در مقياس صنعتي توليد شده اند.


کاوشها، زنجيره اي از کوره هاي آجر پزي را در طول مسير ديوار نمايان ساخت. در برخي نواحي کوره هايي يافت شد که با فاصله 40 متر نسبت به يکديگر واقع شده اند و در ديگر موارد اين فواصل به 100 متر مي رسيده است. در مجموع بصورت تقريبي مي توان گفت که چند هزار کوره آجر پزي به منظور ساختن عظيم ترين حصار طولي خاور نزديک در عهد باستان احداث گرديده است.

آيا اين کوره ها نشاني بدست مي دهند که دلالت بر تاريخ دقيق ساخت اين بنا کند؟ چنانچه آنان از چوب بعنوان سوخت کوره ها بهره مي بردند پس مي بايست باقي مانده ذغال چوب درون آنها يافت شود که البته بهترين وسيله براي تعيين عمر با روش راديوکربن به حساب مي آيد. بغير از اين روش، يک کوره نمونه خوبي براي انجام روش تعيين عمر به کمک نور (3OSL Dating) نيز به شمار مي رود.
هر گاه رسوبات در معرض نور خورشيد و يا در مواجهه با آتش قرار گيرند، ميزان تابناکي شان (Luminescence) به حالت اوليه باز گشته و به اصطلاع ساعت درخشندگي شان صفر مي شود. اين خصيصه تعيين عمر کوره ها را ممکن مي سازد و به ما مي گويد که آخرين بار که کوره به کار گرفته شده است به چه زماني باز مي گردد.


با اين احتمالاتي که در سر داشتيم، در سپتامبر سال 2005 مبادرت به سفر به نواحي شرقي ديوار در کوهپايه البرز نموديم، جايي که يکي از کوره ها طي مساحي هاي قبلي يافته شده بود. کوره مورد نظر ما به ظاهر مناسب مي رسيد:



فاصله آن تا ديوار بين 20 - 30 متر بود و همچنين بر روي سراشيبي اي واقع شده بود که آثار هيچ يک از دوران را بر خود نداشته و زاويه شيب آن تا حدي بود که در طي حفاري ها حتي رد پا نيز در آن محل کشف نگرديد؛

بدينگونه ما مي توانستيم اطمينان يابيم که کوره صرفا براي پخت خشتهاي مصرفي در ديوار مورد استفاده قرار مي گرفته و همچنين در دوران پس از آن متروک بوده و ديگر بکار گرفته نشده است. خيلي زود ما دريافتيم که اين کوره بسيار به کوره ديگري که در فاصله 60 کيلومتر غرب اين مکان در دهه 70 ميلادي يافته شده بود و از آنهم براي ساختن خشتهاي ديوار استفاده مي شده، شباهت زيادي دارد.

کوره مورد نظر ما مانند اغلب ديگر کوره ها براي جاي دادن 10 رديف خشت بصورت عرضي و 17-18 رديف خشت بصورت طولي طراحي شده بود. همه کوره ها گويي مشابه سازي هايي از يک پروتوتايپِ4 (پيش طرح) اوليه بودند که خود شاهد قدرتمندي است براي اثبات اين ادعا که "سازندگان ديوار" پي ريز اين طراحي استاندارد شده بوده اند.



رسوبات شسته شده که از سراشيبي فرو ريخته بود کوره ی ما را در وضعيتي عالي نگاه داشته بود. هر يازده طاقديس آن در دامنه تپه بنحوي سالم مانده بود که ارتفاع دو متري آنها و سازه سنگين تر روي آن همگي پس از حفاري بيرون آمدند. دو طاقديس فروريخته، اين امکان را ميسر نمود تا بتوانيم وسيله سونداژ5 را بنحوي وارد کوره کنيم که به بقاياي معماري آن آسيبي نرساند. در نهايت ما به لايه ذغال و، بلافاصله به کف سرخ شده از آتش کوره رسيديم. هدف ما ميسر گشته بود.

در ماه ژانويه 2005 دکتر ژان لوک شوينينگر و دکتر مرتضي فتاحي، بترتيب از دانشگاههاي آکسفورد و تهران، به محل عازم شدند تا نمونه هاي OSL را استخراج نمايند. آنان همچنين از خود ديوار بزرگ و ديوار کوچکتري که در غرب آن واقع است (ديوار تميشه6) و کوره نزديک آن که بتازگي حفاري و بيرون کشيده شده بود نيز نمونه برداري کردند.


ما بلادرنگ منتظر دريافت نتيجه شديم. نمونه هاي OSL و راديوکربن نشان دادند که قطعا هر دو ديوار در قرن پنجم و يا نهايتا در قرن ششم ميلادي بنا شده اند.




* تاتارهاي سفيد :   (7)


با نتيجه بدست آمده از آزمايش تعيين عمر، اينک پي بردن به دليل ساخت ديوار امري آسان شده بود. اين ديوار در مرزهاي شماليِ يکي از قدرتمندترين امپراطوري هاي دنياي کهن، يعني ساسانيان، بنا گشته بود. ساسانيان با مرکزيت ايران کنوني، همچنين با سرزمينهاي عراق امروزي هم مرز بوده و تا کوه هاي قفقاز در شمال غرب و آسياي ميانه و شبهه جزيره هند در شمال شرق و شرق کشيده شده بود.


پادشاهي پارس بارها به شرق امپراطوري روم و يا بيزانتين يورش برده در حاليکه همواره از اقدامات دشمنانش در جبهه شمالي واهمه داشت. کوههاي قفقاز و ديوارهاي ساخته شده در حاشيه ساحلي درياي خزر احتمالا براي جلوگيري از حمله تاتارها به نواحي جنوبي بکار مي رفته اند. مابقي ديوار که به سمت شرق کشيده شده است نيز احتمالا براي مقابله با قبايل تاتارهاي سفيد بوده است.


نويسندگان باستان، به ويژه پروکوپيوس (8)، توصيفات مصوري را پيرامون نبردهاي پارس ها با قبايل شمالي بدست مي دهند. ما مي دانيم زمانيکه که فيروز شاه ساساني (459-484 ميلادي) عليه تاتارهاي سفيد اردو مي زد، به دفعات در گرگان قديم مستقر مي شد (در کنار شهر امروزي گنبد کاووس، جايي که ما بعنوان يکي از سايت هاي تحقيقاتي برگزيده بوديم که در ضلع جنوبي ديوار واقع است). در نهايت او جانش را بر سر تاختن به سرزمين هاي متعلق به تاتارهاي سفيد نهاد. اين مي توانست دليل موجهي براي فيروز و يا ديگر پادشاهان قبل يا بعد از او باشد که زمين هاي حاصلخيز و غني گرگان را به کمک يک حصار دفاعي در برابر تهديدات شمالي محافظت کنند.



* کشف ساختمانهاي عظيم :


پرسش مهم کماکان بي پاسخ مانده است: آيا اين ديواري دفاعي بوده که قرن ها از آن استفاده مي شده و يا اينکه اين فقط يک جاه طلبي زود گذر مهندسي بوده که پروژه اي چنين عظيم را به اجرا گذارده است؟ در سال 2006 دژ 4 با مساحت 14 جريب براي انجام نقشه برداري به روش مغناطيس سنجي (9) انتخاب گرديد. چيزي که باعث شگفتي مان شد اين بود که تجهيزات حساس راجر آينسلي (10) ما را از وجود سه ساختمان با طول 228 متر آگاه نمود.


از مطالعه پلات ها اطلاعات دقيق تري را بدست آورديم که وجود اطاق هاي مجزايي را به ما نشان مي داد. قواعدِ طرح بندي و نقشه ساختمانها، خوابگاه سربازان يا کارگران را بعنوان کاربريِ اصلي اين بناها مطرح مي نمود. بنابراين ما کار حفاري را آغاز کرديم.



جايي که مساحي با مغناطيس سنج به ما انشعابي از يک اطاق را نشان مي داد، به يک ديوار بزرگ خشت گل به قطر 20/1 و ارتفاع 30/3 متر برخورد کرديم. بدعتا، اين ساختمانها مي بايست مرتفع تر از آنچه ما پيش رو داشتيم ساخته شده باشند، آنچنانکه خرابه هاي بازمانده از اين آثار برآمدگي هاي مشخصي را به جاي گذارده اند. تصاوير ماهواره اي نشان مي دهند که دژ 4 تنها دژ در اطراف ديوار نبوده بلکه يکي از چندين دژي است که براي اسکان سربازان و کارگران بکار مي رفته است.


تعداد سفالينه ها و استخوان حيوانات که از حفاري هاي ما در دو حفره متعلق به دژ 4 بدست آمد به علاوه ي قطعات فلزي و شيشه اي کشف شده در محل، با قدرت استدلال مي نمود که فضاي داخلي اين دژها روزگاري سرشار از هياهو و شور زندگي بوده است.


همچنين انجام تست هاي راديوکربن به ما نشان داد که باقي مانده اين دژها تا اواسط قرن هفتم نيز مورد استفاده قرار مي گرفته است. اما هنوز براي پي بردن به اين مهم که آيا ديوار پس از اين تاريخ متروک شده است يا نه کمي زود بود. شايد بدليل حمله لشگر امپراطوري بيزانتين از غرب و يا يورش اعراب در جنوب از سال 636 ميلادي، همه سربازان پادشاهي پارس از ناحيه شمال فراخوانده شده و ديوار به همراه دژهاي عظيمش متروک شده باشند. اما شواهدي آرام بيرون مي آيند که بر استفاده از ديوار به مدت يک تا دو قرن بعنوان حصار دفاعي دلالت مي کنند.




* يک پادگان نظامي قدرتمند :

چه تعداد سرباز وظيفه نگهباني از استادانه ترين حصار نظامي پادشاهي پارس را عهده دار بوده اند؟ چنانچه بپذيريم که تراکم سربازان در اين دژها مشابه با تراکم سربازان در ديوار هادريان بوده است پس مي توان استنتاج نمود که پادگان گرگان حدود 30000 سرباز را در خود جاي داده بوده است.


با مدل سازي هايي که بر اساس تعداد و اندازه اطاق هاي خوابگاهي در ديوار گرگان صورت گرفت، گمانه تعدادي مابين 15000 الي 36000 سرباز مستقر در محل را مطرح مي نمود.


حتي کمترين گمانه ها نيز لشگري مستحکم و قدرتمند را پيشنهاد مي کنند، و نکته مهم اينست که سايت مورد نظر ما شامل 200 کيلومتر از مرزهاي آسيب پذير بوده که بخش بسيار کوچکي است از هزاران کيلومتر مرزِ يکي از بزرگترين امپراطوري هاي تاريخ کهن.


چه تعداد سرباز در نواحي ساحلي مستقر شده بودند؟ در سال 2007 ما اقدام به انجام مساحي ژئوفيزيکي (11) نموديم که منتج به يافتن سه خندق آزمايشي در" قلعه خرابه" و يک دژ مستطيلي شکل با مساحتي برابر با نيم کيلومتر مربع که تقريبا در فاصله 5/1 کيلومتري ديوار مار سرخ واقع شده بود گرديد.

آزمايشات بر روي سفالينه هاي يافت شده در قلعه خرابه که توسط سِت پريستمن (12) صورت پذيرفت، عمر کاربري اين دژ را کوتاه و احتمالا به دوران آغازين تاريخ ديوار گرگان مربوط مي دانست. به نظر مي رسيد چند خانه خشت گلي که در امتداد يکديگر بوده اند، مسير مرکزي را تشکليل مي داده اند.

ما يکي از آنها را حفاري کرديم؛ آناليز مواد بدست آمده از داخل اين خانه ها نشان مي داد که ساکنان آنها از رژيم غدايي سرشاري برخوردار بوده اند شامل ماهي که به احتمال زياد از آبهاي درياي خزر تامين مي گشته که در فاصله 45 کيلومتري غرب محل مورد نظر واقع است.



اما هنوز ما نمي دانستيم که آيا اين شکم پرستان قديمي سرباز بوده اند يا شهروند! طرح قاعده مند مستطيلي شکل پدافندها و چينه کشي هاي قائم الزاويه و مرتبِ فضاي داخلي نشان مي داد که اين سازه نيز بدست همان سازندگانِ ديوار بزرگ احداث شده است.
آيا اين يک طرح شکست خورده از سازه اي شهري بود؟ آيا اين يک اردوي موقت نظامي بود که در زمان جنگ نيروهاي کمکي را در خود جاي مي داده است؟ ويا اينکه ترک يکباره اين مکان در راستاي تخليه نواحي ساحلي از سربازان و انتقالِ شان به دژهاي ديوار بوده است؟ تحقيقات ژئوفيزيک نشان مي داد که دژ 16 داراي کوره آجري پزي بوده پس نتيجتا اين دژ قسمتي از طراحي نخستين نبوده است.

آيا اين امکان وجود دارد که برخي و يا همه دژها در مرحله ديگري به ساختار ديوار افزوده شده اند – و اينکه سربازان بدعتا در اماکني همچون قلعه خرابه مستقر مي شده اند؟


 
* ديوار و اراضي اطراف آن:


ديوار در مکاني خالي از سکنه بنا نگرديده است. تراکم ساکنين در نواحي حاصلخيز ساحلي شرح مي دهد که چرا ديوار بنا گرديده و چگونه سربازانِِ پادگانهايش تغذيه مي شده اند. پروژه به ساخت ديوار منتهي نگشته بلکه شامل ساخت و ساز شهري و عمراني در اراضي گسترده ي اطراف آن نيز بوده است. مقياس اين عمليات براي رسيدن به درکي صحيح از اقدامات امپراطوري کهن پارس بسيار مناسب است چراکه مجموع اين سازه ها خواه نظامي و يا شهري، مساحت بسيار وسيعي را تحت پوشش قرار مي دهند.




بدليل مساحت زياد اراضي اي که مي بايست تحت پوشش اقدامات عمراني ساسانيان قرار گرفته باشد، پروژه تحقيق بر روي ديوار گرگان در سه مقياس متفاوت پيگيري شد. در سطح منطقه اي ما از تصاوير ماهواره اي براي تهيه نقشه از ديوار و سازه هاي پشتيباني آن استفاده نموديم؛ پس از آن با کمک مساحي ژئوفيزيکي براي شناختن مواضع پنهان و يا زير زميني، نقشه هاي مربوط به سازه هاي مستقلي مانند دژها، پايگاهها و کوره ها بدست آمدند؛ و در نهايت جزييات بدست آمده براي انجام عمليات حفاري مورد نظر قرار گرفت.



در دل اين برنامه، اراضي اطراف ديوار نيز با بهره گيري از توانمندي ماهواره ها به نقشه درآمد. بوضوح قابل درک است که ساختن ديوار 195 کيلومتري مار سرخ به تعداد زيادي نيروي کار نياز داشته است. اما آنچه که تا قبل از کشف سدي بزرگ توسط آقايان نوکنده، عمراني و همکارانشان نمي دانستيم اين نکته بود که پروژه گرگان به مراتب نيروي کار حجيم تري را بکار گرفته است. اين امر بدليل انجام پروژه عظيم مهندسي اي بود که در اراضي اطراف ديوار صورت مي پذيرفت تا آب را در يکجا جمع آوري نموده به خندقي که به موازات بخش شمالي ديوار حفر شده بود انتقال دهند.


به نظر مي رسد که اجرا کردن پروژه مديريت منابع آب قسمتي از پروژه اصلي ساخت ديوار بوده که بصورت يکپارچه و به موازات آن انجام پذيرفته است. در ناحيه اي چنين نيمه بياباني، آب مورد نياز براي توليد خشتهاي کوره اي و مصرف ساکنين دژ ها به راحتي در دسترس نبوده است. بنابراين آب را از طريق حداقل پنج کانال حفر شده به محلِ احداث ديوار منتقل و سپس روانه خندقي که در ضلع شمالي ديوار و به موازات آن حفر شده بود مي نمودند. گرچه بر اساس شواهد خندق را بمنظور مقاصد دفاعي حفر کرده بودند اما از خاک رس برداشت شده از آن نيز براي توليد خشت کوره اي بهره مي بردند.


شواهد ميداني نشان مي دهد که آب را پشت سد بزرگ خاکي اي (شبيه به سد گرکز) انباشت مي کرده اند. گرچه، کاوشهايي که در سال 2007 صورت پذيرفت نشان مي داد که بغير از منابع ياد شده، آب را از رودخانه اي که در جنوب شرقي رودخانه گرگان جاري بوده و به کمک يک کانال عظيم که در دشتهاي حدفاصل رودخانه تا محل احداث ديوار حفر شده بود به سد خاکي منتقل مي کردند. آب را سپس از بالاي سد خاکي که در اصل يک مجراي آب به شمار مي رفته به سمت کانالي که رو به شمال حفر گرديده بود روانه و بدين ترتيب به خندق اصلي ديوار مي رساندند.


بعلاوه، آب از کانال مزبور به کانال ثانوي اي که به قسمتهاي جنوبي ديوار منتهي مي شده منتقل مي گرديد که احتمالا براي مصارف کوره هاي آجر پزي که در سرتاسر ديوار به چشم مي خورند بکار مي رفته است.

اما هنوز نحوه جمع آوري آب در ديگر کانالها بر ما معلوم نيست ولي به نظر مي رسد که آبِ آندسته از کانالها عمدتا از خود رودخانه گرگان و احتمالا به همان شيوه مرسومي که در دشتهاي آبرفتي آب را با نهرهايي از رودخانه اصلي انشعاب مي گرفتند، استحصال مي شده است.




ساسانيان بواسطه تامين آب در اراضي اطراف ديوار نه تنها چشم اندازهاي جديدي را در ناحيه بوجود آوردند بلکه با ساخت ديوار، چُنان چاقويي تيز، برشي در ميان آنچه از پيشينيان پارت تبار و اقوام اوليه ساساني باقي مانده بود ايجاد نمودند. ساخت ديوار باعث گرديد تا آثار باقي مانده از اقدامات عمراني چند نسل قبل مانند کانالي که در روزهای کهن آب را براي مصرف به سايت بزرگ "تخمک" انتقال مي داد، به دو قسمت تقسيم شوند. همچنين به نظر مي رسد که ديوار کانال قديمي ديگري را نيز از ميان برده و زندگي مردمي که از آب آن براي امرار معاش بهره مي بردند را با تغيير روبرو ساخته، گرچه هنوز شواهدي دال بر همزماني احداث ديوار و متروک شدن آن زمين ها در دست نيست.

مساحي هاي ما بر روي اراضي اطراف ديوار و مطالعات ست پريستمن بر روي باقيمانده سفالينه ها دلايلي را بدست مي دهند که حاکي از باير و بلااستفاده بودن اراضي شمالي ديوار " مار سرخ " در هنگام احداث آنست گرچه اين مناطق در چند قرن قبل از آن جمعيت زيادي را در خود جاي داده بوده است. البته اين نظريه ايست که در آينده نياز به آزموده شدن دارد.



* زير دريا، در جستجوي ديوار :


بي شک ديوار مار سرخ طولاني ترين و استادانه ترين حصار دفاعي پادشاهي پارس کهن به شمار مي آيد، اما اين ديوار چندين همتاي کوچک تر نيز دارد. دالان زميني مابين کوههاي قفقاز و سواحل غربي درياي خزر با سلسله اي از ديوارها مسدود شده است. معروف ترين آنها ديوار دِربِن (13) در داغستان امروزي واقع در روسيه است. همچنين ديوار تَميشه با فاصله اي نزديک تر به مار سرخ و تاريخ ساختي تقريبا همزمان با آن قرار گرفته است که از گوشه جنوب شرقي درياي خزر به سمت کوههاي البرز کشيده شده است.

درياي خزر برگترين درياچه در جهان است، بنابراين آب آن از رودخانه هايي که به آن ميريزند تامين مي شود. به همين دليل سطح آب اين دريا نسبت به آبهاي آزاد از نوسانات بيشتري برخوردار است. در سال 2006 ما گودال آزمايشي اي را در يکي از کوره هاي آجرپزي عهد ساسانيان که نزديک به مار سرخ نيز قرارداشت حفر کرديم. با وجوديکه اين کوره امروز در 7 کيلومتري ساحل دريا واقع است اما برخورد با پوششي از صدف دريايي در آن نقطه تعجب برانگيز بود. آزمايش راديوکربن نشان مي داد که اين کوره طي قرون 14 و 15 ميلادي زير آبِ بالا آمده درياي خزر غرق شده است.

نکته در اينست که سطح آب درياي خزر در زماني که ديوار احداث مي شده، چند متر از آنچه امروز مي بينيم پايين تر بوده است. امروزه ديوار دِربِن به نواحي اي منتهي مي شود که توسط آب درياي خزر شسته شده است، و بنا به گزارشي از جهانگرد بريتانيايي قرن نوزدهم، چارلز ادوارد ييت (14)، اتفاق مشابهي نيز براي ديوار مار سرخ رخ داده است.

در اين ميان تنها ديواري که توسط باستانشناسانِِ غواص کشف گرديد، ديوار تَميشه است. اين ديوار در سال 2007 و طي غواصي هايي که توسط يک تيم از باستانشناسان ايراني از جمله حسين توفيقيان در آبهاي تيره ي خليج گرگان صورت پذيرفت، کشف گرديد و متعاقب آن يک تيم مشترک از باستانشناسان ايراني و بريتانيايي راه نيمه پيموده آنان را کاملتر نمودند. به رغم عمق کمِ دو متري آب دريا، ميدان ديد در اين آب يکدست سبز رنگ به سختي به يک پا مي رسيد. غواصاني مانند جوليان يانسن فن رنسبورگ (15) فقط به حس لامسه ي دستهاي خود اتکا کردند. اما در نهايت پاره اي اطلاعات بدست آمده از صيادان محلي، عکسهاي ماهواره اي و مساحي عمق آب دريا به ما امکان داد تا نقطه دقيقي را بعنوان هدف کاوش خود تعيين نماييم.




 
در برخي مناطق بستر درياي خزر پوشيده از قطعات خشت هاي کوره اي عهد ساساني بود به قسمي که برخي از اين قطعات هرگز بسترِ سختِ دريا را لمس نکرده بلکه بر روي يکديگر انباشته شده بودند. نقشه اي که از مناطق تجمع خشتها تهيه شد نشان مي داد که اين قطعات همگي در يک خط قرار ندارند و اين امر دلالت بر وجود آثار ديگري مي کرد که همراه با ديوار به زير آب رفته اند. تحقيقات آتي نشان خواهد داد که درياي خزر چه آثار ديگري را نيز بلعيده است: شايد يک دژ ساساني و يا شايد يک لنگرگاه ؟




* ابرقدرتي باستاني :


پروژه حاضر نگاه مرسوم ما به مناطق اروپايي – مرکزي(16) را به چالش مي کشد. در دوراني که امپراطوري روم کبير در حال فروپاشي است و يا دولت بيزانتين زير فشارهاي خارجي کمر خم کرده است، پادشاهي پارس ساساني نيروي عظيم انساني اي را فراخوانده تا براي سرزمين هايش چنان حصار بزرگي بکشد که هيچگاه نمونه اي قابل قياس با آن در غرب ساخته نشده است. به ظاهر پارسيان از قدرتي برابر يا شايد قوي تر از دشمنان رومي خود در زمينه هاي نيروي نظامي، توانمنديهاي سازماني، مهندسي عمران و مديريت منابع آب برخوردار بوده اند.


باستانشناسيِ امروز، شروع به ترسيمِ تصويرِ جديدي از يک ابرقدرتِ باستاني در روزهاي اوجش کرده است.





پاي نوشت ها :


1. Hadrian Wall

2. Antonine Wall

3. optically stimulated luminescence (or OSL)

4. Prototype

5. Sondage

6. Tammisheh Wall

7. The White Huns

8. Procopius

9. magnetometer survey

10. Roger Ainslie

11. Geophysical survey

12. Seth Priestman

13. Derben Wall
14. Charles Edward Yate

15. Julian Jansen Van Rensburg
16. Euro-centric

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر